rampage

خیلی مراقب حرف زدنت باش فیلم پارازیت که اسکار هم برد تکه های عجیب و غریبی دارد که بدجور توی مغز آدم رسوب می کند.یک تکه اش همان صحنه ای است که ران

خیلی مراقب حرف زدنت باش

خیلی مراقب حرف زدنت باش


فیلم پارازیت که اسکار هم برد تکه های عجیب و غریبی دارد که بدجور توی مغز آدم رسوب می کند.یک تکه اش همان صحنه ای است که راننده بطور ناخواسته حرف های صاحبکار میلیاردرش را می شنود که به زنش دارد از بوی خاص تن راننده و سایر مردم اعماق می گوید... 

مرد انگار برای اولین بار است که دارد از خودش با خبر می شود و طوری فرو می ریزد که انگار دیگر برخاستنی در کار نیست.
 انگار  فقر و نداری و بی خانمانی خیلی کمتر از آن نظر برای اش آزار دهنده است.

 انگار آدمی بیشتر از نداشتن و سخت زندگی کردن، از فرو دیده شدن و حقیر انگاشته شدن می ترسد.

چند روز قبل بیماری داشتم که خانم جوان و بسیار پر وزنی بود و می خواست هر طور شده وزنش را کم کند.دلیلش نه چربی خون و تهدید سلامتی بود، نه درد همیشگی زانو و اختلال خواب و نه تلاش برای زیبا دیده شدن و تناسب اندام... 

چند روز قبل تر، کاملا اتفاقی فهمیده بود که دوست نزدیکش توی لیست کانتکت هایش، اسمش را "پوتا" ذخیره کرده  که در زبان ترکی یعنی گامبو... 
و خدا می داند که چه سقوطی کرده بود در چشم خودش.

سختی زندگی آدم همین است که نمی تواند خودش را تعریف کند.
 خودش را بفهمد...

 نه آینه کمکی می کند، نه متر و ترازو و بقیه ی واحدهای اندازه گیری.

 آدم خودش را در نگاه و زبان دیگری می فهمد انگار...
 دیگری ای که نگاه و زبان و قضاوتش بستگی به خوب و بدها و زیبا و زشت های آموخته شده اش دارد.

آخرش هم معلوم نمی شود خیر چیست و شر کدام... 

بعید است که آدمی بتواند خوب یا بد ابدی را پیدا کند و برای زیبایی و زشتی معیاری مشخص پیدا کند.

 همین است که هی دنیا عوض می شود. هی آدم ها فرو می روند و بالا می روند و عقب می مانند و جلو می زنند.

فقط خدا می داند که کلماتی مثل دهاتی، شهرستانی، جنوب شهری، گداگشنه، کله سیاه، کاکا سیاه، بوگندو و... چه زخم هایی را که در جان ها کاشته اند و چه مزاج ها و مذاق هایی را سرد و تلخ کرده اند.

شاید تعریف انسان همین باشد:

حیوانی که معنا و هویت خود را در نگاه و دیگر حواس حیوانی چون خود جست و جو می کند.

+ نوشته شده در  پنجشنبه 30 مرداد 1399ساعت 18:20  توسط amin mahjoob  بازدید 307 برچسب ها: